خاطرات یک سمپادی
به جای اینکه چندین وبلاگ بی ارزش را بخوانید
چندین بار پست های این وبلاگ زیبا را بخوانید.
.
.
.
.
.
.
.
.
کانون فرهنگی وب دخمل سمپادی
tags:

تلویزیون بچهه رو نشون داد حافظ کل قرآن بود. بابام گفت یاد بگیر نصف توئه. یهو باباشم نشون دادن که اونمحافظ کل قرآن بود بابام کانالو عوض کرد :))
tags:

دلم تنگ شده واسه اون خنده هایی که فکّت درد میگیره ... دلت درد میگیره ... از چشات اشک میاد ولی بازم نمیتونی جلوشو بگیری
از اون خنده های از ته دل ... قهقهه
tags:

مشترک گرامی …
اومدم سر کوچتون ، در خونتون خونه نبودی
راستشو بگو با همراه اول کجا رفته بودی ؟؟؟

tags:

تو یه پاساژ راه میرفتم که یهو خوردم به یه نفر و اون افتاد زمین سریع رفتم بلندش کنم و گفتم واقعا عذرخواهی میکنم و وقتی دستشو گرفتم دیدم طرف از این مجسمه های مانکنی هست که جلوی مغازه میذارن. اطرافمو که نگاه کردم دیدم یه یارو داره بهم نگاه میکنه و یه لبخند تمسخر هم رو لباشه. بهش گفتم خنده داره من فکر کردم آدمه. یارو چیزی نگفت خوب که دقت کردم دیدم همونم یه مانکن دیگه ست...كلاً بهتره من از خونه بیرون نیام
tags:

tags:

عید است و غــدیرش ، علی والا است ، علی
دل تشنه عـــــدل است و او دریاست ، علی
جشن است و مبارک ، علی گشته است ، ولی
دنیا همـــه را شادی که مـــــولا است ، علی
tags:

به مامان گفتم تولّدت چی دوست داری برات بگیریم؟ گفت سلامتی شما برام بهترین هدیهی تولّده. ماکروفر :|
tags:

شبا خواب میبینم دارم ورزش میکنم، صبحا که بیدار میشم باید یه دور استراحت کنم خستگیش در بیاد
tags:

گاهی باید در عمق سکوت شکر کرد............
گاهی باید سر به آسمان فقط کمی نگاهش کرد....!
تنها منتظر نجوای بنده اش هر لحظه بیدار است........
مهربانا.....تو چه صبورانه منتظر ما میمانی.....!
خدایا شکرت
tags:
